د ډاکټر خدای داد بشرمل د وینا متن
زمونږ د ګران هیواد او ټولني ترخه واقیعتونه،استراتیژیک نيمګړتياوې ،تیروتنی او د منځ ته راغلو ستونزو د حل لاره.درنو حاضرينو ،ځوانانو او د ننني غونډی ښاغلو او آغلو ګډونوالو ته خپل د زړه له
.درناوی وړاندې کوم
درنو حاضرينو ،ځوانانو او سپن گیروخویندو او ورونو
د ننني غونډی ښاغلو او آغلو ګډونوالو ته خپل د زړه له کومی درناوی وړاندې کوم
که دخپل هيواد د تاريخ په اوږدو او دزمان په اوښتو کې ،ترخی پیښی او واقعیتونه تر څيړنې لاندې ونیسو،او د واکدارانو استراتیژیک نیمګړتیاوې ،تیروتنی په پوره اوکره کتنه وشمېرو او وڅيړو نو دا بحث به زیات اوږد او پریمانه وخت ته به اړتيا لرو.
هغه څه چی په ننی غونډه کی پری خبریااو اترې کوو اړینه ده تر څو په لنډډول پخواني تاريخ ته ځيرشو
حضار گرامی !
کشور ما افغانستان در قلب آسیا دارای موقعيت ویژه ایست که از اهميت جیواستراتیژېک ،جیو پالیتیک و جیو ایکونومیک برخوردار است که می توانیم آنرا چار راهی وصل چند قاره جهان بنامیم افغنستان در جوار کشور های بزرگ و بااهمیتی چون روسیه ،چین و هند و برخی از کشورهای مهم دیگر قرار دارد
با آنکه محاط به خشکه است ولی کشوریست که دارای طبیعت زیبا و سرشار از مخازن ،معادن و احجار قیمتی بی نظیر ،نفت و گاز و سایر محصولات طبیعی می باشد که ارزش آن بالغ به هزاران تریلیون دلار می رسد
از این رو کشور ما،مایه رشک کشورهای طماع همسایه و کشورهای استعمارگر جهان گردیده و در مرکز توجه آنها قرار دارد.
در نتیجه رقابت های منطقوی و بازی های کشورهای مقتدر بزرگ جهان در طول تاریخ بالخصوص طی صد سال پسین کشور عزیز ما افغانستان نتوانسته است به استقلال کامل سیاسی و اقتصادی خویش نایل آید و بدین وسیله از رشد کاروان تمدن جهان عقب نگه داشته شده است.باآنکه در برخی از مقاطع زمانی شرایط نسبی در جهت تحولات مثبت و تغییرات بنیادی برای رشد جامعه از عقب ماندگی قرون وسطایی میسر گردید؛ ولی در نتیجهای فاکتورهای داخلی، عوامل خارجی بازدارنده و اشتباهات دردناک و جدی دولت مداران نتوانستیم پایه های ترقی و رشد کافی ولازم را در تمام عرصه های زندگی جامعه خویش شاهد باشیم
طی صد سال گذشته تلاش های نیز صورت گرفت تا تغییرات نسبی در جامعه افغانی به نفع سلامتی ملی و تامین سعادت و رفاه اجتماعی به وجود آید ولی بنا به عوامل متعددی درگذشته به سقوط و نوعی از تکرار تاریخ مواجه شدیم. نظام های مختلف دولتی را تجربه کردیم، قوانین اساسی متنوع تنظیم نمودیم و چندین بار به تغییر آن پرداختیم ،ولی خود به آن پابند نمانده به نقض صریح و خشن آن پرداختیم. در رژیمهای مختلف دولت مداری را تجربه کردیم که هیچ کدام آن به قوام لازم نرسید ،بار دیگر ویران کردیم و دوباره تهداب نو گذاشتیم و هر گز به سقف نرساندیم و همیشه به گزشته برگشتیم به نحوی تاریخ را تکرار نمودیم
طی دهه های گذشته همواره جهت رشد ، ترقی و ساخت و ساز در کشور به وپایدولوژی های وارده از بیرون تکیه کردیم و نتوانستیم اساسات تیوری وتفکری را دریابیم که با شرایط عینی و ذهنی جامعهُ ما سازگار باشد و آنرا باجیوپالتیک کشور مان انطباق دهیم واز نفس آن استراتژی ملی خود را تدوین نماییم.
تاریخ کشور ما طی دو قرن اخیر گواه بر آنست که از یک سو، بنابر موجودیت عقب ماندگی قرون وسطایی و تسلط مناسبات فیودالی و ماقبل فیودالی و موجودیت نظامهای که برای دورنمای رشد جامعه افغانی احساس مسوولیت نمی کردند و فاقد برنامه های استراتژیک برای انکشاف جامعه،تامین عدالت اجتماعی و رفاه همه گانی بودند؛ و از سوی دیگر تأثیرگذاری و تداخل صریح رقابت ها و سیاست های کشور های منطقه و جهان، نتوانستینم به استقلال کامل سیاسی ،اقتصادی،تمامیت ارضی ،حتی حاکمیت ملی خود، دست یابیم
بعد از شکست انگلیس ها در جنگ سوم افغان _انگلیس و اعلان استقلال سیاسی افغانستان از جانب شاه امان الله پادشاه صفحه جدیدی در تاریخ افغانستان گشوده شد. تدویر لویه جرگه و تدوین قانون اساسی ،تنظیم برخی از اصول و نظامنامه ها برای تغییر در زندگی اجتماعی مردم،طرح و تطبیق رفورم های ابتدایی در عرصه اقتصادی از جمله ایجاد فابریکات صنعتی ،بنیاد گزاری آموزشی عصری ،تامین روابط سیاسی و دوستانه با کشورهای منطقه و وسعت بخشی روابط با کشورهای جهان و برخی اصلاحات دیگر را تذکر داد، ولی متاسفانه بنا بر عدم موجودیت برنامه های دقیق که باید در مطابقت روان جامعه افغانی می بود. برخی از این اصلاحات به صور شتابزده و عجولانه روی دست گرفته شد و همچنان و در نحوه روابط ما با کشورهای همسایه و قدرت های بزرگ جهان اشتباهاتی صورت گرفت ولی با آنهم نشانه های تغییرات مثبتی را در جامعه افغانی شاهد بودیم.
حس انتقام و شکست مفتضحانه استعمارگران، انگلیس را وا داشت تا با بکار گیری سلاح کهنه استعماری با استفاده از انگیزش احساسات مذهب مردم تحت بنام دفاع از دین توسط عوامل منطقوی خویش شورش ها و بغاوت های داخلی را دامن زنند. دراین میان نقش جواسیس از قبل تربیه شده و گماشته شده و شبکه های استخباراتی که در داخل جامعه ایجاد نموده بودند، زمینه سقوط حاکمیت شاه امان الله را فراهم ساخته ویک شخص فاقد سواد عادی و دانش سیاسی را به اریکهُ قدرت بگمارند و یکبار دیگر کشور ما را از شاهراه ترقی و تمدن جهانی دور نگه داشته و آنرا درعقب ماندگی ذلت بار و انزوای سیاسی
دوران سلطنت محمد نادر شاه و بعدآ پسرش محمد ظاهر شاه که با زورگویی و استبداد آغاز شد با سرکوب خشن نهضت ترقیخواهانه که در جریان شاه امان الله جوانه کشیده بود انجامید. بر علاوه عدم موجودیت ریفورم های سیاسی و اقتصادی و پلان های راهبردی انکشاف جامعه افغانی ،عدم استفاده معقول از منابع طبیعی و امکانات داخلی، عدم ایجاد روابط همکاری متقابل با کشورهای پیشرفته و متمدن جهان و بالاخره عدم توجه به اعمار زیرساخت های جامعه و ممکن ساختن شرایط مساعد برای سیستم زراعت و آبیاری مدرن و انکشاف همه جانبه در تمام عرصه ها زندگی ،حامعه و مردم ما را در فقر طاقت فرسا و عقب ماندگی قرون وسطایی حفظ کر دند
با آنکه در دهه دموکراسی و قبل از آن .تغییرات نسبی مثبتی در رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به وجود امد ولی به هیچوجه بسنده و کافی نبود. با تدویر لوی جرگه ۱۳۴۳ تدوین و انفاذ قانون اساسی جدید ،برگزاری انتخابات پارلمانی و تاسیس شورای ملی ،فضای تنفس را برای نطفه های ترقیخواه و تحول طلب بازنموده و تا حدودی زمینه کار و فعالیت سیاسی را در کشور مساعد گردانید
تاسیس جریان دموکراتیک خلق افغانستان و برخی دیگر از جریانات سیاسی ترقیخواه و تحول طلب و جریانات دیگر اصطلاح طلب و همچنان جریانات سیاسی راستگرا در بطن جامعه افغانی نضج یافته و به فعالیت آغاز نمودند که از جمله آنها جریانات سیاسی مترقی با نشر جریده های هفته وار، در امر روشنگری وارتقا سطح فهم سیاسی مردم نقش به سزایی ایفا نمودند
باید اذعان داشت که طی ده سال دوران صدارت محمد داود و دهه دموکراسی برخی از پروژههای بزرگ و بنیادی و عام المنفعه در پلان های انکشافی پنج ساله گنجانیده شد و برخی از آنها به بهرهبرداری سپرده شد احداث بندهای برق سروبی، ماهیپر، نغلو و بند برق درونته و حفر کانال ننگرهار و ایجاد فارم های زراعتی، بند برق کجکی و پروژه وادی هلمند، احداث شاهراه های کابل _جلال آباد ،کابل_ قندهار ،و کابل_ مزارشريف و ساخت تونل سالنگ، برعلاوه دهها فابریکات صنعتی دهها پروژه کوچک و بزرگ زیربنایی، د
توسعه مکاتب و دانشکده ها از جمله تاسیس پوهنځی طب ننګرهار که بعداً سنگبنای پوهنتون ننگرهار شد
در بخش سیاست خارجی با آنکه در آن زمان افغانستان سیاست بی طرفی و عدم انسلاک را در سطح جهانی دنبال میکرد ولی در سطح منطقه و از جمله مناسبات با کشورهای همسایه سیاست افراط و تفريط به کار رفت نتایج زیانباری را در پی داشت
ولی با تأسف باید اذعان داشت که طی چهل سال پادشاهي محمد ظاهرشاه با وجود شرایط امنیت و صلح نسبی و موجوديت امکانات وسيعې که برای رشد اقتصادي و تغیرات ماهوی و بنیادي میسر بود کار پر ثمر برای آبادانی کشور و بهبود سطح زندگی مردم در جهت رفاه و تامین عدالت اجتماعی صورت نگرفت
کودتای سفید ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ محمد داود صدراعظم سابق و تأسیس نظام جمهوری در افغانستان که به اشتراک برخی از حلقات نزدیک به صدراعظم سابق، و افسران نظامي روشنفکر و ترقی خواه که عده ای از آنها اعضاو هواداران سازمان مخفی جریان دموکراتيک خلق افغانستان بودند انجام یافت و پایان زمامداری سلطنتی را مژده داد. اعلان خطوط اساسی جمهوری نو پای افغانستان امیدهایی را بوجود آورد که تطبیق آن تغییرات بنیادی به نفع اکثریت قاطع مردم ورشد اقتصادی جامعه را نوید میداد. ولی با تأسف از یکسو عدم هماهنگی در تیم کاری جمهوریت و از جانب دیگر، اشتباهات جدی در سیاست داخلی و خارجی کشور (بالخصوص در تنظیم روابط با کشورهای همسایه)و عدم پایبندی به حفظ سیاست عدم انسلاک مثبت در مناسبات با ابر قدرتهای شرق و غرب ،و برعلاوه عدم اجرای تعهدات نظام جمهوری در تطبیق اهدافی که در خطوط اساسی جمهوری تذکار یافته بود دستگاه دولتی را در داخل با اشکالات بحران گونه مواجه ساخت و پشتیبانی نیروهای مترقی را از دست داد. ولی با آنهم علی الوصف اشکالات و اشتباهاتی که در نحوه رهبری نظام در دوران جمهوری موجود بود، تغیرات مثبت و ماهوی نسبی در برخی عرصه های زندگی جامعه افغانی بوقوع پیوست که با برخی از تعدیلات در سیاست های راهبردی نظام زمینه رشد و تکامل جامعه افغانی به سوی بهروزی وترقی اجتماعی مساعد می گردید
در نتیجه سیاست و اقدامات عجولانه ریس جمهور محمد داود بعد از قتل میر اکبر خیبر یکی از رهبران ح د خ ا و مانور تظاهرات گسترده این حزب در شهر کابل و صدور فرمان ریس جمهور مبنی بر بازداشت برخی از رهبران ارشد این حزب زمینه تقابل با نظام فراهم گردید. با آنکه شرایط عینی و ذهنی برای سرنگونی نظام از طریق قیام عمومی و شرکت توده های وسیع مردم آماده نبود، بخشی از افسران سازمان نظامی حزب قیام مسلحانه را خلاف تصمیم جمعی اراده رهبری حزب بر پا نمودند که در نتیجه پایههای نظام جمهوری محمد داود درهم شکست وراه برای تسلط و حاکمیت ح د خ ا بازگردید
با وصف آنکه حزب هنوز پایههای وسیع مردمی را نداشت، ولی اوضاع اسفناک جامعه و وضع رقتبار سطح زندگی مردم که تشنه تغییرات بنیادی، وتامین رفاه و عدالت اجتماعی بودند در روزها و ماههای آغازین کار جمهوری دموکراتیک افغانستان با استقبال و پشتیبانی وسیع مردم کشور برخوردار گردید. ولی با تأسف تکیه بر سیاستهای چپگرا نه و تک حزبی، اعلام فرامین عجولانه و اقدامات خلاف سایکولوژی جامعه و رسوم و عننات پسندیده اقوام و قبایل ساکن افغانستان از یک سو و اختلافات در ردههای رهبری حزب که ناشی از خصلت جامعه افغانی بود
شرایط را برای عدم پشتیبانی مردم از نظام فراهم ساخت و زمینه ساز مهاجرت های کتلوی به کشور های همسایه وسایر کشوری های جهان گردید. که در نتیجه مداخله مغرضانه برخی از کشورهای همسایه و پشتیبانی جنگ افروزان جهانی به تشکیل کمپ های سر بازگیری از مهاجران و تربیت، تنظیم و تحهیزو تمویل گروهای دهشت افگن و گسیل آنها
برای عملیات های خرابکارانه به افغانستان جنگ دوامدار و فرسایشی بر مردم سرزمین ما تحمیل نمودند. البته نقش خرابکارانه اساسی را دراین میان، رهبران جهادی راستگرا که وابستگیهای انکار ناپذیر با استخبارات کشورهای منطقه و سازمانهای جاسوسی کشورهای غربی داشتند ایفا میکردند
تشدید بحران داخلی در خ د خ ا و تصاحب قدرت به وسیله ای یکی از جناح های حزب و عدم پشتیبانی مردم از جمهوری دموکراتیک افغانستان برای حزب و مردم فاجعه بار بود که باعث شهادت صدها و هزاران تن از بهترین کادرها و اعضای سر سپرده حزب و همچنان تعداد کثیری از وطندوستان ،بزرگان قومی، روحانیون وطنپرست و شخصیت های نخبه دیگر سیاسی گردید. بحران و کشیدگی در رهبری حزب و دولت باعث شهادت نورمحمد تره کی ریُس حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید. که بالاخره در نتیجه حضور و مداخله نیروهای نظامی اتحاد شوروی وقت سقوط زمامداری حفیظ الله امین را رقم زد و در ششم جدی۱۳۵۸ مرحله نوین آغاز و ببرک کامل در راس رهبری حزب و دولت قرار گرفت و بار دیگر زمینه وحدت مکانیکی دوباره ح د خ ا تامین گردید. جنگ های فرسایشی و تحمیلی در کشور شدت روز افزون یافت. صرف نظر از پدیده های منفی و اشتباهات در سیاست های راهبردی نظام، موجودیت طولانی قطعات نظامی اتحاد شوروی بهانه و زمینه را برای مداخله مستقیم کشورهای همسایه و پشتیبانی سخاوتمندانه کشور های غربی، ایالات متحده آمریکا و کشورهای عربی مساعد ساخت
با وصف تغییر در رهبری حزب، تغیرات در برنامه عمل و اساسنامه حزب و طرح سیاست مصالحه ملی و اقدامات عملی برای تحقق و اجرای آن از جانب داکتر نجیب الله ریس جمهور منتخب دولت افغانستان و ریس حزب وطن در اثر اختلافات عمیق در رهبری حزب و حاکمیت که در نتیجه کار منظم و پلان شده اوپراتیفی استخبارات منطقه و اقدامات عملی و سازش های فرا منطقهای به وجود آمده بود، سقوط حاکمیت حزب وطن را تسجیل نمود و راه را برای حاکمیت نخست مجاهدین یعنی تنظیم های هشت گانه و هفت گانه باز نمودقابل یادآوریست که: با وصف موجودیت جنگهای فرسایشی و نیابتی، در زمان حاکمیت ح د خ ا با طرح و اجرای برنامههای منظم و پلان شده تغییرات صریح و بنیادی در تمام عرصه های زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به وقوع پیوست. اساسات علمی دولت داری در عمل پیاده شد، شعور سیاسی و تفکر مثبت در جامعه ایجاد گردید و زمینه مساعدی برای تشکیل سازمان های اجتماعی، از جمله سازمان های جوانان، زنان، اتحادیه های صنفی کارگران ، دهاقین وپیشه وران کوپراتیف های زراعتی و اتحادیه و شوراهای مختلف دیگر شکل گرفت که در نتیجه امکانات اخت تشکیل جبهه پدر وطن را فراهم ساخت
قوای مسلح نیرومند اعم از اردو ملی، پولیس ملی وامنیت ملی مجهز با تمام افزار و آلات مدرن نظامی که دارای مهارت های نظامی کافی بودند شکل گرفت که اگر توطئه های داخلی و مداخلات لجام گسیخته خارجی نمی بود در صورت دوام و موجودیت شأن ،به تنهایی قادر بودند تا از دستاوردهای حاصله، ازحاکمیت سیاسی، تمامیت ارضی و استقلال کشور دفاع نمایند، چنانچه بعد از خروج کامل قطعات محدود اتحاد شوروی ،بیش از سه سال در سنگر دفاع از نوامیس ملی از خود قهرمانی و ایستادگی نشان دهند
ولی با تاسف که در نتیجه عوامل و توطئه های داخلی و خارجی سقوط حاکمیت ح د خ ا بعداً حزب وطن رقم خورد، و حاکمیت تنظیم های مجاهدین شکل گرفت و از آن جایی که مجاهدین اندیشه و عمل مشترک نداشتند و فاقد برنامه از قبل تنظیم شده برای حکومت داری بودند، تنها بر بنیاد منافع گروهی و قومی و وابستگیهای شأن به استخبارات کشورهای بیگانه گرد آمده بودند غرض کسب منافع گروهی و امتیازات با سرعت به جان هم افتادند و کشور را به جنگهای داخلی سوق دادند که در نتیجه تمام دستاوردهای حاکمیت دموکراتیک قبلی را نابود کردند، شهر کابل به ویرانه مبدل شد که باعث قربانی بیش از هفتاد هزار شهروندان بی گناه و مهاجرت کتلوی و اسفناک مردم گردید. زیرساحت های جامعه به نابودی کشانده شد. قوای مسلح متلاشی و تمام تجهیزات آن دربست تاراج و به کشورهای همسایه لیلام شد. دزدی، چور وچپاول رغارتگری و ویرانی را به ارمغان آورد. اقتصاد کشو به رکورد کامل مواجه گردید. در نتیجه فقر، بینوایی، بیکاری، قتل و کشتار و بی امنی و نارصایتی مردم به اوج خود رسید که در فرجام به سقوط حاکميت نیم بند تنظیم های جهادي انجامید. طالبان قادر گردیدند تا با نقشه قبلاً ترتیب یافته و با حمایت بی دریغ اسخبارات کشورهای منطقه سلطه خویش رابه سکان قدرت تحکیم بخشیده و امارت اسلامی را بنیاد نهادند. به جز از سه کشور شامل پاکستان ، قطر و عربستان سعودی، هیچ کشور دیگر و ملل متحد نظام امارتی را برسمیت نشناخت. تمام کشور های جهان به افغانستان و قضایای مربوط آن پشت کردند. همچنان حاکمان قدرت هیچ برنامه از قبل تنظیم شده برای دولت داری نداشتند و باز هم افغانستان به صورت کامل در انزوای همه جانبه قرار گرفت. برعکس نفوذ القاعده و سایر گروه های تروریستی و جنگ طلب و مهره های استخباراتی کشورهای منطقه روز تاروز افزایش یافت. تا آنکه وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ در نتیجه مداخله و لشکر کشی مستقیم ایالت متحده دور اول حاکمیت طالبان پایان یافت و زمینه برای اشغال و حضور بیست ساله ایالات متحده، ناتو و شرکای غربی شان مساعد گردید. حضو آمریکا به بهانه مبارزه ضد تروریسم، تعمیم دموکراسی، حکومت داری خوب، آزادی بیان و دفاع از حقوق بشر زیر چتر ملل متحد تسجیل گردید که بعداً با تدویر کنفرانس بن حکومت موقت به اشتراک همان گروه ها و تنظیم های جهادی و برخی تکنوکراتهای غربی و مهره های استخباراتی کشورهای غربی حکومت موقت تشکیل گردید، که بعداً با تدویر لویه جرگه و تصویب قانون اساسی راه برای انتخابات کذایی باز گردید و پایههای دولت جمهوری اسلامی افغانستان. استحکام یافت و بیست سال تمام با حضور و تحت حمایت نیروهای آمریکایی و ناتو این فصل تاریخ کشور ادامه یافت. با آنکه در بیست سال حضور نیروهای خارجی بر بنیاد راپور های رسمی میلیارد ها دالر هزینه گردید تا افغانستان در راه ترقی و انکشاف سمت یابد با وصف آنکه تغیرات نسبی مثبت در عرصه های مختلف به وقوع پیوست، نهاد ها و ساختارهای دولتی شکل گرفت روابط با کشورهای منطقه و جهان بهبود یافت. انتخابات پارلمانی انجام یافت، پارلمان تشکیل گردید و قوانین زیادی تدوین وبه منصهُ اجرا گذاشته شد، پروژههای دولتی و غیردولتی روی دست گرفته شد. موسسات تعلیمی و تحصیلی دولتی و خصوصی افزایش یافت، زمینه آموزش برای پسران و دختران وسعت یافت سهمگیری زنان به مثابه نیم پیکر جامعه در تمام عرصه های زندگی رونق یافت و تغییرات اندکی در بهبود وضع زندگی مردم رونما گردید. ولی متاسفانه از فرصت های بدست آمده در راه انکشاف و ترقی کشور، به صورت بنیادی و مطابق پلان های منظم رشد اقتصادی وموذون مبتنی بر ایجاد زیرساخت ها(انفراسرکتور) کار صورت نگرفت. سیاست تفرقه میان اقوام و قبایل افغانستان با فراهم سازی مراکز مختلف قدرت وحدت مردم ما را برهم زد. امریکا و هم پیمانان شان در وجود حاکمیت وابسته به آنها زمینه را برای کنترو قلمرو فضایی و نفی استقلال سیاسی و حاکمیت ملی ما مساعد ساخت
طی بیست سال حضور شان به غارت بی حد و حصر ثروت های گران بهای طبیعی ما پرداخته شد کشت و قاچاق مواد مخدر را ترویج نگردید و سرمایه های بیلیونی رااز کشور ما خارج و به غارت بردهشد. با آزمایش سلاحهای متنوع و مدهش به شمول مادر بمب ها پرداخته شد و از مردم بیگناه ما انتقام کشیدهشد. با تغیرات سطحی و عوام فریبانه خاک به چشم مردم ما زده شد
بالاخره با تلاش موذیانه شکست ننگین خود را در اجرای برنامههای مطروحه شان تحت نام مذاکرات و توافقات دوحه پایخودرا بیرون کشیدند و با معامله و نقشه از قبلآ تنظیم شده، تسلط طالبان را بر اریکه قدرت در کشور ما افغانستان رقم زدند
با خروج کامل قطعات نظامی ایالات متحده آمریکا و شرکا، بر بنیاد پلان مطروحه قبلی بدون آنکه به مقاومتی مواجه شوند در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ وارد شهر کابل شدندو امارت اسلامی را اعلام کردند. ولی طی قریب به یک و نیم سال نتوانستند مشروعیت ملی و بینالمللی کسب نمایند و تاکنون از جانب هیچ کشوری در جهان به شمول حامیان دیروز خویش به رسمیت شناخته نشده اند آنها با تکرار اشتباهات دور اول حاکمیت، بیرق تنظیمی را جایگزین بیرق ملی کردند
قانون اساسی اخیر کشور را ملغی قرار داده و تمام دولت مداری و عرصه های زندگی مردم را به اصول و نورم های شریعت محول ساخته اند در حالیکه تقریباً تمام اتباع کشور مسلمان هستند و به باور کامل از شریعت اسلامی پیروی کرده و می کنند
امارت اسلامی باوضع فرامین سختگیرانه و شریعت من درآورد خود شان که مخالف عنعنات و شعایر پذیرفته شده و پسندیده مردم و جامعه است و با اصول و قانونمندی زندگی معاصر سازگاری ندارد اتباع و شهروندان کشور را تحت فشار قرار داده اند
– محروم ساختن نیم پیکر جامعه، دختران و زنان از حق مشروع آموزش و کار. که نمی توانند در تمام عرصه های زندگی جامعه سهیم باشند
– محروم ساختن نمایندگان متخصص و خبره تمام اقشار و طبقات جامعه در ساختار نظام و سهمگیری مثمر شأن در اعمار جامعه افغانی
_ جلوگیری از آزادی بیان و فعالیت های سیاسی عدم احترام به دیگر اندیشان و ممنوع ساختن فعالیت احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی
_ سپردن تمام امور دولتی و وزارتخانه ها، ادارات دولتی، بانک ها، ریاست ها و نهادهای تخنیکی و مسلکی به افراد عاری از سواد حد اقل و گسترش رهبری ملا، مولوی، آخند، مولوی، شیخ، قاری، مفتی و غیره در این ادارات
_ پایین بودن کیفیت درسی در مکاتب، عدم توجه به رشد شبکه مکاتب تخنیکی و حرفوی و تعویض برخی از مکاتب و لیسه عالی به مدارس دینی
_ عدم رعايت آزادی های فردی و تجاوز به حریم شخصي شهروندان و محروم ساختن آنها از حقوق مدني شان
_ نادیده گرفتن تمام قوانین و مواذین بین المللی از جمله منشور حقوق بشر وفیصله های کنوانسیون های قبول شده بینالمللی
_ عدم استقلالیت امارت اسلامی در تصامیم بزرگ ملی و در عرصه سیاست های داخلی و خارجی و وابستگی شأن به استخبارات منطقه که در تار و پود دستگاه رهبری شان نفوذ دارند.ثقث
بیکاری و بی روزگاری گسترده و وسعت بی سابقه فقر که سبب مهاجرت بی پیشینهای هموطنان ما به خارج مرزها گردیده است که کشور را فاقد کارگران ماهر و متخصصین کار فهم می نماید. فرار مغز ها را سرعت می بخشد
_ محروم ساختن کارمندان باز نشسته و متقاعد از حقوق مشروع شأن و همچنان محروم ساختن بازماندگان شهدا و معلولین از حقوق شأن
_ عدم توجه به جمع آوری مالیات بر اراضی و ترویج جمع آوری عشر و ذکات به جای آن
_ عدم توجه به جلوگیری لازم از نفوذ گروه های هراس افگن وتروریستان حرفوی که باعث بی ثباتی و نا امنی در کشور میگردد
نتیجه گیری او وړاندیزونه :
په لنډ ډول ویلای شو چی زمونږ د هیواد دتاريخ په اوږدوکې طلايي فرصتونه د مختلفو زمانو په بهير کی په خاص ډول په وروستی سلو کالونو کي، را منځ ته شوی دی خو په ډیر درد او افسوس چی تری لازمه او اړینه ګټه تری نده اخیستل شوی.
د مثال په توګه:
_ د شاه امان الله د سلطنت دوران کی.
_ د محمد ظاهر شاه په څلویښت کلني پاچاهي دوران کی په نسبی ډول ډ امن او ثبات موده وه
_ د محمد داود ډ جمهوريت دو روان کی
_ د افغانستان دموکراتیک جمهوری دولت په کلونو کی.
_ د افغانستان جمهوری دولت یعنی د داکتر نجیب الله د حاکميت په وخت کی
خلاصه د روستی سلو کلونو د دولتونوپه وخت کی شه زمینه برابره وهچدوطن لپاری بنیدی کر وشی
په خواشینۍ سره چی کله ډ زما مدارانو تيروتني او غلطی او د هغو بی پوهاوي د ټولنی د سایکولوژی او عینی واقعیتونو څخه. او کله د خلکو او ټولني د بیرته والی، ناپوهی د حوادثو او واقعیتونو نه لیری والی چی نظام سره یُ لازمه پلوی او مرسته نده کړی
د پردیو او بهرنيو مداخلی چي زمونږ د هیواد ملی وحدت یی زیانمنه کړي دی
د یو پراخ بنسټه وطنی او ملی ګوند نه موجودیت چی توانیدلی وه د ټولنی ډ ذهنی او عینی شرايطو سره سم خپل پروګرام تنظيم او د ټولنی د ټولو اقشارو او طبقاتو په پراخ ګدون بی له کوم عجلي تطبيق کړی.
دولتپه اوسنی حالت کی سلامی امارت ته ښایی چی کورنی او بهرنی سیاست ته بیا کره کتنه وکړی. هڅه وکړی چی داسی کورنی تګ لاره غوره کړی چی د هیواد پرمختيا لپاره په معياري ډول او د علمی اصولو په چوکاټ کی، د پرمخ تللو هیوادونو د تجربو په بنسټ، لنډ مهاله او اوږد مهاله پلانونه د خلکو او ټولني د رغنده اړتياوړ پر اساس په ټولو عرصو کی جوړ او د پلی کولو لپاره یی بی له کوم توپیر او تبعیض د هری څانګی د متخصصو کارپوهانو ډ ګمارلو څخه ګټه واخلي. پډی معنا چی کار دی د کار اهل ته وسپاري
اسلامی امارات ته ښایی چی د بهرنی سیاست په ډګر کی د نړی ټولو هیوادونو سره ، په خاص ډول د ګاونډيو هېوادونو سره داسی یو بی پری متوازن سياست څخه کار واخلی چی هم زمونږ او هم د ګاونډيو ملی ګټی خوندی وساتل شي. او پدی بهیر کی د نړی د ټولو هیوادونو سره د متقابل درناوی او اعتماد پر بنسټ داسي چلند غوره کړی چی د یو مستقل هیواد په توګه خپل ټول کړه وړه سمبال او هیڅ هیواد ته اجازه ورنکړي چی زمونږ بهرنی سیاست تر خپل قیمومیت او څار لاندې راولي
_ دولت ته ښایی چی ځانو ته دا حق ورنکړی چی بی له کوم شرعي او حقوقي جواز څخه د هیواد نیمایی نه زیات حتی شپیته سلنه وګړي یعنی نجوني او ښځي د ابتدایي او عالی زده کړو څخه محرومي کړي
د نجونو او ښځينو غږ د اولس غږ دی. د نجونو او ښځينو د زده کړی او کار حق خوندي او د هیڅ ډول شرایط، اصول او قوانین، آن د شرعی احکامو او د اسلام دین دارشاداتو سره په ټکر کی ندی
_ د هیواد په دننه کی د هر ډول تروریستي ، جنګ غوښتونکو ډلو ټپلو ډ کلک مخنیوی د دولت تر ټولو لومړنی دنده شمیرل کیږی چی باید ورته په کلکه پاملرنه وشي
_ یواځی د یو تل پاتي عادلانه سولې د منځ ته راتلو ،د ټولنیز عدال، ټول واکی سوکالی او د هیواد دميشتو خلکو د ملي وحدت په ر ڼا کی زمونږ ډ هیواد، جنګ ځپلې او زوریدلی اولس کولاي شي بسیا او نیکمرغه ژوندترلاس کری. د دولت ثبات او پایشت دخلکوپه سوکالی او رضایت پوری اره لری او بی د خلکو دله مرستی نه هر غشتلی دولت سقوط کوی.
خلکو زور د خدای زور دی